هفتمین رویداد فرهنگی آیینهها، در زمینه بررسی آراء و آثار بابافغانی شیرازی در سالن غزل تالار حافظ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس با سخنرانی محمدحسین حبیب آگهی، پژوهشگر و مصحح دیوان بابافغانی و دکتر مهدی فاموری و با حضور غلامرضا خوش اقبال معاون فرهنگی و امور رسانه ارشاد اسلامی استان فارس برگزار شد.
مهدی فاموری در این نشست گفت:
بابافغانی از چهرههایی است که شاید هر شیرازی دستکم یکبار نامش را شنیده باشد، با این همه هیچ کوچه و خیابانی به نامش نیست. او هرچند دارای دیوانی ارزشمند از دیدگاه ادبی است، کمتر کسی را میتوان یافت که دیوانش را خوانده باشد.
چیز زیادی از زندگی بابافغانی در دست نداریم مگر همان چیزهایی که در تذکرهها گفته شده است.
در پژوهشهای انجام شده، گمان میرود که وی دهه ششم سده نهم در شیراز زاده شد و در دهه ۹۲۰، درگذشت.
بابافغانی، نخست در شیراز به پیشه کاردسازی یا همان سکاکی پیش برادر میپرداخت و این سادگی و عامی بودن، در سرودههای او نیز آشکار است و به تخلص سکاک نیز شعر میسرود. او که به شرابخواری در شیراز شناخته شده بود، در سالهای پایانی زندگی، به مشهد رفت و در آنجا توبه کرد. وی که در همه زندگیاش در نداری میزیست، سالهای پایانی زندگی از سوی شاه اسماعیل صفوی مقرری دریافت کرد.
او که هیچگاه ازدواج نکرد، به هرات و دربار سلطان حسین میرزا بایقرا رفت؛ هرچند که سبک او پذیرفته شده دیگر شاعران هرات نبود و سرودههایش را فغانیات و خودش را فغانی خواندند؛ از این رو راهی تبریز و دربار سلطان یعقوب آق قوینلو پسر اوزون حسن شد. در تبریز سرودههایش آنچنان پذیرفته شد و نزدیک به دو دهه آنجا ماند. در این روزگار او به اوج باروری و شکوفایی در شعر دست یافت و لقب بابا با معنی استاد را گرفت.
بابافغانی سپس به شیراز آمد و پس از اندکی راهی ابیورد و آنگاه مشهد شد. در مشهد توبه کرد و در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد؛ هرچند امروز آرمگاه وی ناپیدا است تا دو سده پس از درگذشتش، آرامگاه او، جایی برای نشستها و کارگاههای آموزشی شعر و ادب شد.
محمدحسین حبیب آگهی نیز در این نشست گفت:
در سرودههای بابافغانی، تنها شهری که نامش را میخوانیم، شیراز است که با ترکیب گلشن شیراز از آن یاد میکند.
بابافغانی در روزگاری که به هرات میرود، جامی را درک میکند و جامی او را میستاید؛ هرچند دیگران او را نپذیرفتند و سرودههایش را به خنده میگرفتند و فغانیات میگفتند.
وی در تبریز به اوج باروری و شکوفایی ادبی خود رسید و سرودههایی بسیاری سرود؛ با این همه در هنگامه یکی از جنگهای سلطان یعقوب، همه دیوان و متعلقات و اساسبش را از دست داد؛ پس به برادرش که در سرای نیریزیهای شیراز میزیست، نامه نوشت تا با گرداوری سرودههایش، بار دیگر دیوان خود را بیاراید. از این رو تقیالدین محمد بن سعیدالدین محمدالحسینی اوحدی بلیانی کازرونی، باور دارد که دیوان بهجای مانده از او، پس از مرگش گردآوری شده است.
هرچند گفته میشود که بابافغانی دائمالخمر بوده است، در سرودههای بسیاری، حتی پیش از توبه، ناخرسندی خود را از آن ابراز میدارد. در دیوان وی، غزلهایی نیز درباره توبه و پیشمانی از شرابخواری روزگار جوانی خودش هم میخوانیم.
باید این را دانست که تذکرهنویسان، هنگام نوشتن زندگینامه شاعران، بهویژه کسانی که از زندگی آنان چیزی در دست نداشتهاند، با بررسی سرودهها، بهدنبال زندگی آنان هستند و شاید از این رهگذر دچار بزرگنمایی، کوچکنمایی یا گمانهای نادرست هم شوند. شاید از این رو باشد که اوحدی بلیانی، چنان شرابخواریش را بزرگ کرده است که کسی را همآوردش نمیداند و در خراسان به این گناه، تنبیه شد.
او که در مشهد توبه کرده بود، و در ستایش ائمه بهویژه امام رضا و امام علی و شاه اسماعیل صفوی، شعرهای بسیاری سرود.
او که از برجستهترین سرایندگان مکتب هندی وقوعی است، زندگی و احوال خود را باواقعگرایی و جزئینگری بیان میکند. این برجستگی او، زمینه آن شد تا بسیاری از شاعران و پژوهشگران ادبیات پس از او، نام او را در نوشتهها و سرودههایشان بیاورند.
اوحدی بلیانی در یکی از مدخلهای عرفاتالعاشقین و عرصاتالعارفین، از طرح (گونهای پاتوق ادبی برای تمرین شعر آن روزگار) میر محمود طرحی شیرازی و مولانا محمد بن خواجه زینالدین علی بن جمالالدین عرفی شیرازی
یاد میکند که سرودههای بابافغانی را برای شعرآموزان سرمشق میکردند و دیوان بابافغانی در آن روزگار، مورد تتبع بوده است.
بر یکی از مُهرهای آستان رضوی بهجا مانده آغاز پادشاهی شاه اسماعیل صفوی، سرودهای از بابافغانی را میبینیم که داستانهای بسیاری با خود دارد. هرچند در این سروده، به نام شاه اسماعیل صفوی و فرمان شاه اشاره شده است، رضاقلی خان هدایت در تذکرهٔ ریاض العارفین به آن اشاره کرد.